نعمت حقیقی 71 سال پیش به دنیا آمده بود و مانند بیشتر سینماگران برای ورود به سینما از خود سینما شروع کرد. دبیرستان محل تحصیل او حوالی خیابان لالهزار بود و برای همین فاصله کمی بین مدرسهاش و انبوه سینماهای مهم آن دوران وجود داشت. وی در نوجوانی یعنی سالهای 1333ـ1334 چنان علاقهمند به سینما شد که از همان دوران تصمیم گرفت وارد کار عملی در سینما شود و از همینرو درس و مدرسه را در سال چهارم متوسطه ترک کرد و اولین مقدمات ورود به سینما را با تهیه یک دوربین عکاسی و گرفتن عکسهای مختلف از اماکن و... فراهم کرد. وی در این زمینه گفته است: «بعد از رها کردن مدرسه در 16 سالگی بود که شروع کردم به عکاسی آزاد؛ گل و شمع و پرنده، خانه، آدمها و بناها در خیابان. در 17 سالگی که همراه پدرم در تلاش برای معاش خانواده بودیم از طریق یکی از دوستان او به فرخ غفاری معرفی شدم. غفاری تازه از فرنگ آمده بود و میخواست یک گروه درست کند و چون کسی را نمیشناخت توسط دوست و آشنا همکار پیدا میکرد. در دفتر غفاری با یک فیلمبردار به نام ناصر رفعت آشنا شدم و کار فیلمبرداری را کنار او در شرایطی شروع کردم که از فیلمبرداری هیچ چیز نمیدانستم.
حقیقی درواقع کارش را با یکی از مهمترین فیلمهای اجتماعی تاریخ سینمای ایران به نام «جنوب شهر» ساخته فرخ غفاری آغاز کرده بود و به عنوان کمک فیلمبردار ماهانه 250 تومان دستمزد میگرفت. از سوی دیگر او با شرکت در جلسات نمایش کانون فیلم که به همت غفاری برگزار میشد، با شمار قابل توجهی از فیلمهای مهم تاریخ سینمای جهان (مانند شیشه و آینههای هلند از هانسترا، شب و مه از آلن رنه، هفت سامورایی کوروساوا، مهر هفتم اینگمار برگمان و...) آشنا شد و در کنار آن متون سینمایی را در روزنامهها و نشریات آن روزگار هم مطالعه میکرد و حتی گاهی میکوشید در این عرصه نیز تجربیاتی را به دست آورد، تا آنجا که فیلمنامهای دکوپاژ شده را از روی داستان «برفها، سگها و کلاغها» نوشته جمال میرصادقی که آن موقع در مجله سخن خوانده بودش تنظیم کرد تا روزی به صورت 16 میلیمتری توسط خودش ساخته شود. در عین حال حقیقی از مطالعه کتابهای سینمایی نیز غافل نبود و تا قبل از رفتن به سربازی، دورهای را در کتابخانه نشریه سخن سپری کرد و در آنجا هم به کار کتابداری و کتابفروشی مشغول بود و هم به مطالعه کتاب. در همین دوران، با کمک و موافقت فرخ غفاری، تاریکخانه کوچکی را تاسیس کرد و در آنجا به شکل حرفهای کار عکاسی را ادامه داد. او در این موقعیت توانست تجربیات، دانش و خلاقیتهای فراوانی را به کار گیرد که مایه اصلی غنا در کارهای بعدی اش به شمار میآمد. در همین حال همکاری او با غفاری ادامه داشت و حتی کار به دامنه فیلمهای مستند نیز کشیده شد. ماجرا از این قرار بود که غفاری پس از بستن قراردادی با شرکت نفت برای تهیه چند فیلم مستند، نعمت حقیقی را به عنوان فیلمبردار انتخاب کرد. حقیقی در اینباره گفته بود: «یکی از این فیلمهایی که مستقلا فیلمبرداری کردم، یک فیلم مستند داستانی به نام «نور زمان» بود که درباره آمدن نفت و کنار رفتن چراغهای پیهسوز و... بود و به دلیل اهمیت عامل نور در آن، نورپردازی خاصی میخواست و کار نسبتا مشکلی بود.» این آثار و موفقیتشان در آینده کاری حقیقی تاثیر فراوانی داشت. نعمت حقیقی پس از آن، کار روی ساخت فیلمهای تبلیغاتی را پی گرفت و از تبلیغ قرص مسکن گرفته تا ظروف کریستالی آنها را دستمایه کارش قرار داد. این زمینه بستر مناسبی بود برای ورود «این سینماگر» به تلویزیون. البته قبل از آن کار مهم دیگری که وی انجام داد، فیلمبرداری فیلم معروف جلال مقدم با نام «خانه خدا» بود که در مکه و مدینه انجامش داد و بسیاری از ایرانیان که به دلیل فضای خاص سینمای آن دوران کمتر اهل رفتن به سالنهای نمایش بودند با این فیلم مستند مذهبی پایشان به سینما باز شد.
سال 1345 حقیقی فعالیتش را روی کارهای تلویزیونی متمرکز کرد. جالب اینجاست که اولین اثر تلویزیونی او نیز «مشهد مقدس» نام داشت که آن نیز به کارگردانی شادروان جلال مقدم بود. تلویزیون برای حقیقی ابتدا بسیار جذاب مینمود و کار کنار کسانی مثل آوانسیان برای اثری مانند چشمه یا فیلمبرداری کارهایی مانند گزارش کودتای سرهنگها در یونان (احمد فاروقی قاجار)، خیابان (هژیر داریوش)، جشن سده (منوچهر عسگرینسب)، نخل (ناصر تقوایی) و... برایش رضایتبخش بود. در عین حال دورههایی آموزشی را نزد بهرام بیضایی گذراند که آن را خود تا سالها بعد بسیار مغتنم میدانست. خود او در اینباره در مصاحبهای اظهار کرد: «من برای بیان مقصودم از توصیف آن زمان بخصوص، هرگز مصداق بهتری پیدا نکردم. اجتماع یک عده کارمند بیغل و غش و صمیمی که گرد یک مدیر جمع شدهاند و با شور و اشتیاق کار میکنند» اما رفته رفته تلویزیون نیز نتوانست روح هنرمندانه او را کاملا قانع کند و ساختار اداریای که اقتضایش فرهنگ کارمندی بود برای حقیقی سخت و دشوار مینمود. این بود که رفته رفته در برابر پیشنهادهای مختلف سینمایی که تا قبل از آن مدتی در برابرشان امتناع کرده بود، مقاومت را کنار گذاشت و فیلمبرداری فیلم داش آکل را به عهده گرفت. او در سالهای قبل از انقلاب عمده فیلمهایی که فیلمبرداری آنها را به عهده گرفت، متعلق به جریان روشنفکرانه و لحنهای اعتراضی تلویحی بود و تصاویر خاص او در این فیلمها بر ابعاد تلخی ماجراهای داستان فیلمها میافزود. کارهای سیاه و سفیدی مانند «نفرین و شازده احتجاب» و داش آکل و کارهایی رنگی مانند «غزل» و «تنگسیر» در این میان جزو شاخصهای کارنامه او به شمار میآیند. البته او تجربیاتی هم در زمینه کارگردانی دارد. از آن جمله میتوان به فیلم «سکه» اشاره کرد که آن را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و به سفارش ابراهیم فروزش ساخت. این فیلم بر مبنای داستانی از آرتور شنیتسلر ساخته شد و جوایزی را نیز به خود اختصاص داد.
حقیقی در سالهای پس از انقلاب اسلامی هم فعال بود. او جدا از چند تجربه بازیگری در فیلمهایی متعلق به دهه 1360 مانند میرزا کوچکخان، خاک و خون، تفنگدار، بازداشتگاه، فرار، سیاه راه و تشریفات کارهای فراوانی را فیلمبرداری یا مدیریت فیلمبرداری کرد. دادشاه، اعدامی، ردپایی بر شن، مهاجران، معجزه خنده، مارال، تویی که نمیشناختمت، فصل پنجم و... . یکی از پیگیرترین و مداومترین کارهایش در این دوران با بهروز افخمی بود که در سریال کوچک جنگلی، عروس، جهان پهلوان تختی و شوکران (حقیقی طراح صحنه این فیلم نیز بود) و روز شیطان متبلور شد که از قضا هر 5 تای اینها هم جزو آثار برتر این فیلمساز است. سکانسهای جنگ در سریال کوچک جنگلی، صحنه تصادف در فیلم عروس و بازیهای سایه روشن نسبت به شخصیتهای اصلی در فیلم شوکران از جمله نماهای به یاد ماندنی این مجموعه آثار هستند. حقیقی به توصیه افخمی فیلم «عروس» را با کادر اسکوپ فیلمبرداری کرده بود که همین بر جذابیت اثر افزوده بود. البته خود حقیقی نسبت به این کار ظاهرا چندان عقیدهای نداشت و در مصاحبهای گفته بود: «ایراد من به این کادر جنبههای کمی خودنمایانه، متظاهرانه و به رخ کشیدنی این کادر است... دید چشمهای ما در وضعیت طبیعی به کادر اسکوپ نزدیک نیست و بعکس یک نمای باز تقریبا دایره شکل میبیند، نه آن که بالا و پایین این نما را قطع کند... البته من از فیلمبرداری عروس با کادر اسکوپ ناراضی نیستم. گاهی برای تفنن بد نیست.»
از مرحوم نعمت حقیقی، چند فرزند به یادگار مانده که یکی از آنها از سینماگران توانای سینمای ماست. پسرش مانی حقیقی، فیلمنامهنویس و کارگردان که حاصل زندگی مشترک حقیقی و لیلی گلستان در اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350 است. حقیقی چندین بار در جشنوارههای سینمایی نیز کارهایش برگزیده یا مطرح شد که از آن جمله میتوان به دریافت تندیس بهترین فیلمبرداری از دوره دوم جشن خانه سینما در سال 1377 برای فیلم جهان پهلوان تختی اشاره کرد. روحش شاد و نامش ماندگار باد.