هوارد وینچستر هاوکس یا آنطور که در تاریخ سینما او را میشناسیم، هوارد هاوکس یکی از فیلمسازانی است که بی اغراق شماری از سرشناسترین آثار کلاسیک تاریخ سینما را کارگردانی کرده و در دهه پنجاه میلادی از سوی منتقدان جوانی که نشریه «کایه دوسینما» را پیریزی کردند، به همراه چند تن از کارگردانهای دیگر در سینمای امریکا، مورد توجه قرار گرفت و نامش در میان کارگردانهای مولف آمد و آثارش از این منظر تحلیل شد و در کنار بزرگانی مانند هیچکاک، فریتس لانگ، بیلی وایلدر و چاپلین در فهرست «مولفترین» کارگردانهایی قرار گرفت که آندرو ساریس منتقد سینمایی نشریه ویلج وویس و یکی از نامآورترین منتقدان مولفگرا، آنها را ساکنان پانتئون سینمایی خود اعلام کرد.
نهتنها زندگی حرفهای و کارنامه پربار و درخشانی داشت (بارها و بارها جایزه افتخاری و دستاورد یک عمر فعالیت از مراکز مختلف سینمایی دریافت کرد که مهمتریناش اسکار سال 1985 برای 50 سال بازیگری بود) که در بیرون از دنیای سینما هم اغلب حامی فعالیت جناحهای محافظهکار سیاسی و اقتصادی بود و مهمتر از همه از معدود بازیگرانی در سینمای هالیوود بود که مظهر و نمونه یک همسر وفادار و مثال زدنیاند؛ به مدت 45 سال با همسر خویش زندگی کرد و کتابی با عنوان جیمی استیوارت و اشعارش (1989) منتشر کرد.
ادامه مطلب ...سیرک از 1920در یک نشریه شروع به نوشتن کرد و در همان زمان توانست در تئاتر، دستیار کارگردان شود. او به شکلی اتفاقی موفق شد نمایشی را روی صحنه ببرد که منتقدان آن را تحسین کردند. این باعث شد تا سیرک دلگرم شود و چند تایی از نوشتههای شکسپیر را که خودش به آلمانی ترجمه کرده بود، اجرا کند. او در سال 1934 به شرکت فیلمسازی یوفا رفت و در ابتدا با ساخت 3 فیلم کوتاه کارش را آغاز کرد. سال بعد اولین فیلم سینماییاش آوریل آوریل را کارگردانی کرد که نیمهموزیکال بود. فیلم بعدی سیرک، دختری از مورهوف براساس رمانی از سلما لاگرلوف ساخته شد که در آن سالها در تمام کشور آلمان، آثارش را میخواندند. سیرک در فیلم ضربآهنگ آخر که با نام سمفونی نهم هم شناخته میشود، برای نخستین بار سراغ طرحی ملودراماتیک میرود که بعدها مشخصه اصلی سینمای او شد. فیلم، درباره آهنگسازی است که با یک زن عصبی ازدواج کرده است. آنها پسر کوچکی را به فرزند خواندگی میپذیرند و مادر واقعی او را به عنوان دایه استخدام میکنند. سیرک در این فیلم سعی کرد که از جنبههای ادبی اثر دور شده و بیشتر به زبان سینما نزدیکتر شود.
ادامه مطلب ...خیلیها کمدینها را هنرمندان بزرگی به حساب نمیآورند (مگر آدمهایی در قواره چارلی چاپلین، آن هم با این استدلال که پشت اداها و حرکات خندهدارشان رسالت عظیم اجتماعی و مسوولیتهای دردناک را به دوش میکشند و در واقع نباید به این شوخیها خندید. ترانه «دلقک» محمد اصفهانی را یادتان است؟ و کمدیها را چندان قابل تامل ارزیابی نمیکنند، زیرا هدف این فیلمها خنداندن تماشاگر است و اصولا فیلمهایی شایسته بررسی و احترامند که آدم را به گریه بیندازند یا با ل جدیتشان ما را به فکر فرو ببرند. اگر یک خرده فلسفیاش هم بخواهند بکنند برای هزارمین بار به دیدگاه ارسطو اشاره میکنند، در تعریف ماهیت «پالایشگر» تراژدیها و «روزمرگی» کمدیها.
ادامه مطلب ...در سال 1950 به همراه مادرش به رم رفت. در آنجا با انتشار دو مجموعه شعر و دو کتاب که در آنها از زبان محلی و عامیانه رمی استفاده کرده بود، شهرتی برای خود دست و پا کرد. مهارت پازولینی در استفاده از زبان محلی پای او را به سینما باز کرد و توانست در نوشتن فیلمنامه شبهای کابیریا با فدریکو فلینی همکاری کند.
ادامه مطلب ...
او در این جایگاه به پیشرفت رسید و بعدها به عنوان مربی و بازیگر هم به انجام فعالیت پرداخت. زمانی که پولاک 25 سال داشت، جان فرانکن هایمر او را به عنوان بازیگردان به کار گرفت و همین امر باعث شد که پولاک وارد عرصه تلویزیون شود (جان فرانکن هایمر در آنزمان کارگردان تلویزیون بود). چندی بعد، برت لنکستر، ستاره مشهور آن زمان، پولاک را به استودیوی یونیور سال پیکچرز معرفی کرد و پولاک تا قبل از اینکه اولین فیلمش، رابطه سست را (با شرکت آن بنکراخت و سیدنی پواتیه) در سال 1965 کارگردانی کند، بیش از 80 برنامه تلویزیونی را در این استودیو ساخت. از آن زمان پولاک آثار متنوع و خوشساختی را به دنیای سینما عرضه کرد که از مشهورترینشان میتوان به این ملک متروک است، شکارچیان پوست سر، آنها به اسبها شلیک میکنند مگر نه، جرمیا جانسن، آنطور که ما بودیم، یاکوزا، سه روز کندور، بابی دیرفیلد، سوار کار الکتریکی، توتسی، خارج از آفریقا اشاره کرد و در قبال ساخت این آثار نیز جوایز متعددی را دریافت کرد. در عین حال او از تهیهکنندگی نیز رویگردان نبود و آثاری از قبیل آقای ریپلی با استعداد، آمریکایی آرام و کوهستان سرد را تهیه کرد. اما در کنار اینها، یکی از شاخصترین فعالیتهای سینمایی پولاک بازیگری بود. او در آثاری معروف از قبیل شوهران و زنان (وودیآلن)، بازیگر (رابرت آلتمن)، چشمان بازبسته (استنلی کوبریک)، مرگ به او میآید (رابرت زمه کیس) و مایکل کلایتون (تونی گیلروی) نقش ایفا کرد. پولاک در جایی در اینباره گفته است: « هراز گاهی یک مرتبه نوعی خوششانسی به من رو کرده است که شک دارم بتوانم با آن امرار معاش کنم. من سالی یک یا دو فیلم کار میکنم. به عنوان کارگردان هیچ وقت موفق نمیشوید که کار کارگردانی دیگر را ملاحظه کنید. به همین دلیل است که من بازیگری را دوست دارم تماشای وودی آلن یا استنلی کوبریک یا باب آلتمن.»